دو شنبه و تهران و "شاید" رفتن،
دو شنبه و رفتن و توکّل کردن.
دو شنبه و تهران و مسعود،
دو شنبه و "کن" "فیکون".
سه شنبه و انتظارِ صبح، انتظار خورشید، انتظار رفتن.
سه شنبه و انتظار دیدار،
سه شنبه و سردی هوا،
سه شنبه و دیدار... .
سه شنبه و معجزه محبت،
سه شنبه و دیدار.
سه شنبه و اصرار،
سه شنبه و راه رفتنها و رفتنها و گفتنهــا،
سه شنبه و "من" و "او" و مارکس و هایک و اصلاحات و اصول گرایی و یک، "دل".
سه شنبه و عقیده و خدا و جمعیت و سوال کردن ها.
سه شنبه و ولیعصر، انقلاب، شوش
سه شنبه و حرفهای شخصی و سیاسی و شخصی و اقتصادی و شخصی و اجتماعی و شخصی و شخصی.
سه شنبه و مسعود
سه شنبه و "او"
سه شنبه و محسن
سه شنبه و جناب میمندی نژاد
سه شنبه و "او"
سه شنبه و همه چـــــــــــــــیز خوب،
همه چیز عالــی،
سه شنبه
تهران
هفت و نیم شب و مترو و یک روز گذشتن.
تهران و سه شنبه ای که تکرار شدنی نیست... .
اما
هنوز خون توی رگهام گرمه، از سه شنبۀ سرد تهران.
حضرت محمّد (ص):
مَن اَرادَ اللّه بِهِ خَیرا رَزَقَهُ اللّه خَلیلاً صالحِا؛
هر کس که خداوند براى او خیر بخواهد، دوستى شایسته نصیب وى خواهد نمود.
نهج الفصاحه ص776 ، ح 3064