92/4/1
بالاخره خدمت سربازی شروع شد
شنبه تمام قصه، معطلی ای بود که توی نظام وظیفه داشتیم، از صبح تا ظهر. شب حدود 9 و ربع ساعت اعزاممون بود، یه اتوبوس و 42 سرباز و برادر کریچ کریچ عکس بگیر بنده.
92/4/2
صبح زود حدود 5و نیم رسیدیم پادگان، یه سری دیگه از بچه های مشهد و جنوب رسیده بودن، به صف شدن و تقسیم شدن و لباس گرفتن و مرخصی دو روزه برای آماده کردن وسایل، لباس گشادی که باید تنگ بشه، کفش تنگی که باید بزرگ بشه، اتیکت و نوار دوختن برای لباس و کوتاه کردن موی سر
برگه مرخصی رو گرفتم و رفتیم پیش عباس.
و خداوند بیامرزد مترو را و به ویژه خط 4 : )
و گذشت و شروع شد، رفاقتهای نو، محمّد حسین ایوبی و محمّد رضا سلیمانی و رژه و تهران و میدان انقلاب.