محمّدحسین حدّادزاده

و العصــ ـ ـ ـر (1) ان الانسان ... .

محمّدحسین حدّادزاده

و العصــ ـ ـ ـر (1) ان الانسان ... .

محمّدحسین حدّادزاده

به نام حضرت "دوست"

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

شکفتن در مه!

يكشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۰۸ ب.ظ

شعر

رهایی است

نجات است و آزادی.

              احمد  شاملو

شکپوی

برآبی چین افتاد. سیبی به زمین افتاد.

گامی ماند، زنجره خواند.

همهمه ای؛ خندیدند. بزمی بود، برچیدند.

خوابی از چشمی بالا رفت. این رهرو تنها رفت، بی ما رفت.

رشته گسست؛ من پیچم، من تابم. گوزه شکست؛ من آبم.

این سنگ، پیوندش با من کو؟ آن زنبور، پروازش تا من کو؟

نقشی پیدا، آیینه کجا؟ این لبخند، لب ها کو؟ موج آمــــد، دریـــا کو؟

می بویم، بو آمد. از هر سو، های آمد، هو آمد. من رفتم، "او" آمد، "او" آمد.

سهراب سپهری؛ شرق اندوه

۹۲/۰۳/۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
محمدحسین حدادزاده

سهراب سپهری

شعر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی